
صفی علیشاه
شمارهٔ ۴۲ - در معنی کنت کنزاً مخفیاناً فأردت ان أعرف
۱
از قدرتش یکست باشد گرت بنظر
کادر ز شیئی پست اشیاءء خوبتر
۲
چون مایه حیات کابست از حجر
و زخاک تیرهگون سرو و گل و ثمر
هم طلعتی که رشک از وی برد قمر
هم شاهدی که شمس گیرد ز وی جمال
۴
گنجی نهفته بود اندر حجاب ذات
گردید جلوهگر در اسم و در صفات
۵
فرمود در ظهور ایجاد کائنات
هر ممکنی گرفت ز او هستی و حیات
تا ره به بینشان یا بند از ثبات
مرأت خود نمود وجه علی و آل
۷
حق است آنکه نیست ذاتش فناپذیر
بیشبه و بی شریک بیمثل و بینظیر
۸
برخار و گل مجیب بر جزو کل مجیر
بر ماخلق محیط بر ما سوا مدیر
تابنده بر وجود بخشنده بر فقیر
ذوالجود و ذوالکرم ذوالعزو ذوالجلال
۱۰
بر طاق کعبه بودبتها بیعدد
فرمود با علی سطان ذی رشد
۱۱
نه پای و کن بتانرا از طاق خانه رد
کند آنچه بد صنم سر پنجه صمد
تا سر لا اله الا هو الاحد
گردد عیان و فاش بیریب و احتمال
تصاویر و صوت

نظرات