
صغیر اصفهانی
شمارهٔ ۱۰۵
۱
خواهم ای شوخ ببوسم همهٔ اعضایت
گه ز پا تا به سر و گاه ز سر تا پایت
۲
حیلت انگیخته ام بلکه دو نوبت افتد
نوبت بوسه به لعل لب شکر خایت
۳
رونق قند برد قیمت شکر شکند
این حلاوت که بود در لب جان افزایت
۴
عاشقان گر بتو آرند هجوم این نه عجب
مگسانند که آیند پی حلوایت
۵
از که آموختی این شیوه که از غایت ناز
نیست جز درد دل و در دیدهٔ عاشق جایت
۶
کج نهادن کله و زلف بپا افکندن
راستی طرفه قبائی شده بر بالایت
۷
جویها هر طرف از دیده نمایم جاری
آیدم چون بنظر سرو قد رعنایت
۸
سر سیر چمنم نیست بدور رخ تو
چیست گل پیش گل روی چمن آرایت
۹
بیکی بوسهٔ جانان سر و جان ده چو صغیر
خواهی ار سود دو عالم بری از سودایت
نظرات