صغیر اصفهانی

صغیر اصفهانی

شمارهٔ ۱۲۵

۱

هر آنچه فتنه در این عالم و هر آنچه بلاست

ز چشم و قامت آن لعبت سهی‌بالاست

۲

به خون کشیده هزاران هزار عاشق و باز

همیشه بر سر کویش ز عاشقان غوغاست

۳

ز چشم او شده مفتون چو من بسی تن‌ها

همین نه فتنهٔ چشمش برای من تنهاست

۴

کسی که گشت اسیر کمند وی با او

همیشه بر سر ناز و عتاب و جور و جفاست

۵

شها ز جور تو می‌نالم و پشیمانم

چرا که جور و جفای تو عین مهر و وفاست

۶

تو پادشاهی و ما بندهٔ تو هر چه کنی

بکن که هیچ به کارت نه جای چون و چراست

۷

طریق عشق به دل طی کنند مشتاقان

نه احتیاج به سر اندر این ره و نه به پاست

۸

ز جام جم به حقیقت دو جرعه نوشیدن

هزار مرتبه بهتر ز ملکت داراست

۹

به هر که می‌نگری مست می‌رود‌ اما

صغیر، مست می و شیخ شهر، مست ریاست

تصاویر و صوت

نظرات