
صغیر اصفهانی
شمارهٔ ۱۳۲
۱
ببزم قرب چو دیدم میانهٔ من و دوست
حجاب و پرده و حائل تصور من و اوست
۲
ز جای جستم و خود را فدای او کردم
که تا نماند کسی در مقام الا دوست
۳
مر اینسخن نپذیرد جز آنکه گوش دلش
رهین زمزمهٔ لا اله الا هوست
۴
فکندهام سر خود را چو گو بمیدانی
که سروران سرافراز را سر آنجا گوست
۵
مرا بکعبه چه خوانی برب کعبه قسم
که سجده گاه من ابروی آن کمان ابروست
۶
هزار مرتبه مینو فدای حور وشی
که یک تبسم او بهتر از دوصد مینوست
۷
صغیر بر تو جفائی اگر ز دوست رسید
منال هر چه که از دوست میرسد نیکوست
نظرات