
صغیر اصفهانی
شمارهٔ ۱۳۶
۱
بیا ای عید مشتاقان که از هجر دو ابرویت
هلالی گشت پشت روزه داران مه رویت
۲
نه دین از کفر بشناسم نه روز از شب که بگذارد
دمی افتم بفکر خویشتن یاد رخ و مویت
۳
فراهم میکنم بهر خود اسباب پریشانی
که شاید نسبتی پیدا کند حالم بگیسویت
۴
نگشتی سجده گاه خلق عالم تا ابد کعبه
نکردی در ازل گر سجده بر محراب ابرویت
۵
فکند از غمزهٔی ها رو ترا در چه من مسکین
توانم چون سلامت جان برم از چشم جادویت
۶
مقیم آنکو بکویت شد نمیجوید بهشت آری
بهشت است آرزومند مقیمان سر کویت
۷
من ار دیدار گل جویم و گر مشک ختن بویم
از ایندارم غرض رنگت وزآندارم طمع بویت
۸
صغیر از آستانت کی تواند روی برتابد
که هر سو روی بنماید دل او را میکشد سویت
نظرات