صغیر اصفهانی

صغیر اصفهانی

شمارهٔ ۱۶۴

۱

زمین گوئی به پیش پای عشق است

کفی افلاک از دریای عشق است

۲

ز اول تا به آخر آنچه بینی

به بازار جهان سودای عشق است

۳

در این مستان لایعقل شب و روز

بپا هنگامه و غوغای عشق است

۴

بگفتم عقل چبود عاشقی گفت

گل خود رویی از صحرای عشق است

۵

صف محشر زند بر هم ز مستی

هر آنکو مست از صهبای عشق است

۶

ز دنیا کم نکوهش کن که آن را

چو نیکو بنگری دنیای عشق است

۷

دو عالم صورت عشق است آنگاه

در این صورت علی معنای عشق است

۸

صغیر از آرزوها دل تهی کن

که یکدل داری آن هم جای عشق است

تصاویر و صوت

نظرات