
صغیر اصفهانی
شمارهٔ ۱۷۱
۱
منت دلم ز حلقهٔ موی تو میکشد
کان را ز دیر و کعبه بسوی تو میکشد
۲
با روی زرد گرم فرار است آفتاب
گویا خجالت ازمه روی تو میکشد
۳
زیبد اگر زند به سر هر دو کون پای
میخوارهٔی که میز سبوی تو میکشد
۴
زان دم که پا ز دامن مادر کشیدهام
عشقم عنان گرفته به سوی تو میکشد
۵
ای زلف یار چوندل ما از چه خو نشود
خجلت اگر نه نافه ز بوی تو میکشد
۶
خواهد اگر که نقش قیامت رقم کند
نقاش نقش قد نکوی تو میکشد
۷
آنرا که میدهند بباغ بهشت جای
گر آدم است رخت بسوی تو میکشد
۸
از چاک سینه هر نفسی میکشد صغیر
آهی در انتظار رفوی تو تو میکشد
نظرات