
صغیر اصفهانی
شمارهٔ ۱۹۸
۱
نه تنها خجلت از روی تو ماه آسمان دارد
که پا در گل ز رفتار تو سرو بوستان دارد
۲
برخسار تو هر کس دید آن خال سیه گفتا
که هندو بچهای اندر دل آتش مکان دارد
۳
تو بی من میتوانی زندگانی کرد و من بیتو
نمانم زنده آری زندگانی تن بجان دارد
۴
بیا تا نقد جان و سر بسودای تو در بازم
که کردم تجربت جز عشق هر سودی زیان دارد
۵
بنازم شیوه چشمت که گر خون دل عاشق
بظاهر میخورد با او نظرها در نهان دارد
۶
نه من ترک تو بتوانم نه بیداد تو کم گردد
خدا ای نازنین با من دلت را مهربان دارد
۷
مران از در صغیر خسته را بگذار تا گویند
امیر کشور خوبان سگی بر آستان دارد
نظرات