
صغیر اصفهانی
شمارهٔ ۲۰۵
۱
هر آنکو سر بخاک درگه پیر مغان دارد
بیمن اختر فیروزخوش بختی جوان دارد
۲
خلوصآور بپیش و جان خلاص از حول محشر کن
که زر تا نیست خالص بیم روز امتحان دارد
۳
گمانم اینکه نفس مطمئنی نیست جز عاشق
که عاشق نی ز دوزخ باک و نی شوق جنان دارد
۴
غلام همت آن عاشقم کز جور جانانه
بجان صد آتش و قفل خموشی بر دهان دارد
۵
سر و سامان ز درویشان مجو دل بر قفس بستن
نه از مرغی است کاندر شاخ طوبی آشیان دارد
۶
جهانرا خواجه خواهد در خط فرمان خویش آرد
تو پنداری ز دیوان قضا خط امان دارد
۷
صغیرا یاد مرگ از دل کند مهر جهان بیرون
بیاد آور بهار عمرت اندر پی خزان دارد
نظرات