
صغیر اصفهانی
شمارهٔ ۲۰۷
۱
هر که با او آشنا شد خود ز خود بیگانه کرد
یافت هر کس گنج در خود خویشرا ویرانه کرد
۲
جلوهٔ لیلای لیلی کرد مجنون اسیر
خلق پندارند حسن لیلیش دیوانه کرد
۳
نازم آن کامل نظر ساقی که اندر بزم عام
هر کسی رامی به استعداد در پیمانه کرد
۴
دلبر ما در بهای وصل خواهد نیستی
الله الله ما گدایان را نظر شاهانه کرد
۵
ریخت از هر تار مویش صد هزاران دل بخاک
بهر آرایش چو زلف خم بخم را شانه کرد
۶
سالها میخوارگان خوردند و میبد برقرار
باده نوشیام د و یکجا تهی خمخانه کرد
۷
گر بقای وصل آنشمع امل خواهی صغیر
بایدت علم فنا تحصیل از پروانه کرد
نظرات