صغیر اصفهانی

صغیر اصفهانی

شمارهٔ ۲۱۹

۱

تا لبم بوسه چند از تو دلارام نگیرد

نشود جان ز غم آزاد و دل آرام نگیرد

۲

همه را بوسه عطا کردی و کردی ز غم آزاد

این غم ماست که آغاز وی انجام نگیرد

۳

وعظ واعظ ز چه دانی نکند جا بدل ما

پختگانیم که در ما سخن خام نگیرد

۴

زاهد از خرقه سالوس مشو غره که ساقی

صد چنین جامه بها بهر یکی جام نگیرد

۵

نرسیده است بسر منزل‌ آمال کس آری

هیچکس کام از این زال جهان نام نگیرد

۶

گو رها کرد شکار و تن او گور فرو برد

ابله آنکس که بخود پند ز بهرام نگیرد

۷

جام می‌گیر و تو هم پیرو جم باش صغیرا

کس از این عالم فانی به از او کام نگیرد

تصاویر و صوت

نظرات