
صغیر اصفهانی
شمارهٔ ۲۲۲
۱
ما را به یمن عشق روا از توکام شد
صد شکر کار ما به محبت تمام شد
۲
دوشین به بزم قصهٔ خوبان همی گذشت
تا عاقبت به نام تو ختم کلام شد
۳
زین بعد ما و عشق تو زیرا که پیش از این
پختیم هر خیال به عشق تو خام شد
۴
با یاد موی و روی تو ما را چه سالها
هی شام و صبح گشت و همی صبح و شام شد
۵
در حیرتم که راحتی اندر زمانه چیست
یا بهر عاشقان تو راحت حرام شد
۶
از من به مرغهای چمن ای صبا بگوی
کان مرغ پرشکسته گرفتار دام شد
۷
از جامهها نبود مرا غیر حرقه ئی
آن خرقه هم به میکده در رهن جام شد
۸
گردون بود کمینه غلامی ز درگهش
آنکو به درگه شه مردان غلام شد
۹
از روی سعی کعبه کند طوف آن دلی
کو از صفا محبت وی را مقام شد
۱۰
مهرش مجو صغیر ز هر سفلهٔ دنی
این نعمت عظیم نصیب عظام شد
نظرات