
صغیر اصفهانی
شمارهٔ ۲۳
۱
داده ام جا به سر هوای تو را
می زنم بوسه خاک پای تو را
۲
سر من جان من بلاگردان
قد سر تا به پا بلای تو را
۳
خواه بنواز و خواه بگدازم
که به جان میخرم رضای تو را
۴
مهر و ماه اوفتاده از نظرم
تا بدیدم مها لقای تو را
۵
چون کنم شکر اینکه ایزد داد
در کفم رشتهٔ ولای تو را
۶
زاهد از حق بهشت میطلبد
من سر کوی با صفای تو را
۷
نظری بر صغیر کن جز تو
که نوازد شها گدای تو را
نظرات