
صغیر اصفهانی
شمارهٔ ۲۳۶
۱
بکوی میکده بس بیهشان مدهوشند
که قطب دایرهٔ عقل و دانش وهوشند
۲
کنند پر ز هیاهو نه آسمان را لیک
نشسته پیش تو لب بسته اند و خاموشند
۳
درون جان خود از شوق آتشی دارند
کز آن بسان خم میمدام در جوشند
۴
ملک به شیشه کند قطرهٔی اگر بچکد
از آن پیاله که این قوم باده مینوشند
۵
تو همنشین رقیبی و با حبیب این قوم
درون خلوت دل روز و شب هم آغوشند
۶
تراست سعی به تن پروری ولی ایشان
براه دوست همی در هلاک خود کوشند
۷
نموده اند لباس برهنگی در بر
مگر که پرده بر اسرار خویشتن پوشند
۸
صغیر کیفیت اهل عشق میگویی
بگو که مجلسیان پای تا بسر گوشند
نظرات