صغیر اصفهانی

صغیر اصفهانی

شمارهٔ ۲۴۲

۱

بعد مرگ ار بسرم آن بت طناز آید

عجبی نیست اگر جان بتنم باز آید

۲

هر زمان دانهٔ خالش بخیالم گذرد

مرغ جان را بسر اندیشهٔ پرواز آید

۳

ای عجب من طمع وصل زیاری دارم

کز پی کشتن عشاق بصد ناز آید

۴

از کرامت بر لعلش که تواند دم زد

عیسی اینجا ز پی دیدن اعجاز آید

۵

نشنوم بانگ مؤذن دگر از مسجد شهر

بس بکوش دلم از میکده آواز آید

۶

زاهدا چون نکند بر تو اثر نالهٔ نی

سنگ در ناله ز جانسوزی این ساز آید

۷

راستی در سر عشاق فزون گردد شور

مطرب بزم چو از شور بشهناز آید

۸

چشم خوبنار کند راز دلت فاش صغیر

بین چها بر سرت از مرد غماز آید

تصاویر و صوت

نظرات