
صغیر اصفهانی
شمارهٔ ۲۴۴
۱
جهان که هر دی و هر نوبهار گرید و خندد
بروزگار من و عهد یار گرید و خندد
۲
خوش است گریهٔ مینا و خندهٔ لب ساغر
علی الخصوص که در لاله زار گرید و خندد
۳
خطاست گریه و بیهوده است خنده آنکس
که جز بفرقت و وصل نگار گرید و خندد
۴
خوش آنکه یار چو پروانهام ببزم محبت
بسوزد و بغمم شمع وار گرید و خندد
۵
بحال زار من است و بیاد روی نگارم
چنین که ابر و چمن در بهار گرید و خندد
۶
مخند بر من اگر بیخودانه گریم و خندم
اسیر عشق نه از اختیار گرید و خندد
۷
صغیر ره ندهد بی سبب بخود غم و شادی
عتاب و مهر چو بیند ز یار گرید و خندد
نظرات