
صغیر اصفهانی
شمارهٔ ۲۵۶
۱
دیدی چگونه عزم سفر آن نگار کرد
آسان گذشت و سخت بما روزگار کرد
۲
غم درد رنج غصه تعب گریه ناله آه
ما را به این دو چار برفت و دچار کرد
۳
زنجیر زلف یار بنازم که یک نظر
هر عاقلش بدید جنون اختیار کرد
۴
با عشق هیبتی است که هر جا ز ره رسید
از آن مقام عقل و دل و دین فرار کرد
۵
بی علم از عمل نبری صرفه ای عزیز
آن مزد کار یافت که دانسته کار کرد
۶
خواهی نجات هر دو جهان بایدت بدل
کامل ولای حیدر دلدل سوار کرد
۷
شاهی که از گدائی درگاه او صغیر
بر خسروان روی زمین افتخار کرد
نظرات