
صغیر اصفهانی
شمارهٔ ۲۷۴
۱
از آب دیده تا ندهی شستشوی خویش
پاکان نمی دهند تو را ره بکوی خویش
۲
در آرزوی گنج عبث جستجو کنی
ای بیخبر چرا نکنی جستجوی خویش
۳
عمر ابد ز چشمهٔ حیوان مجو مریز
بر خاک بهر آب بقا آبروی خویش
۴
یک ساغرم خراب ابد ساخت از چه خم
این باده کرده پیرمغان در سبوی خویش
۵
بود آنکه آرزوی جهانگیریش بدل
بنگر چگونه برد بگور آرزوی خویش
۶
بیرون ز حد حوصله مگشای پنجه را
یعنی بگیر لقمه بقدر گلوی خویش
۷
چون خار چند مایهٔ آزار مردمی
گلباش و شاد کن دلی از رنگ و بوی خویش
۸
از شش جهت گنه بتو گر بسته ره صغیر
از توبه باز کن در رحمت بروی خویش
نظرات