صغیر اصفهانی

صغیر اصفهانی

شمارهٔ ۲۸۵

۱

برفت عمر و نگشتم ز هجر یار خلاص

نشد دلم ز غم و رنج بیشمار خلاص

۲

کجایی ای اجل ای چاره ساز مهجوران

بیا که سازیم از درد انتظار خلاص

۳

چرا نه پای اجل بوسم از سر رغبت

که مینمایدم از دست روزگار خلاص

۴

براستی که رود هر که از جهان بیرون

شود ز بازی این چرخ کجمدار خلاص

۵

چه سالهاست که دارم بدل غمی زانغم

ندانم آنکه شوم کی من فکار خلاص

۶

خلاص یافتم از صد هزار غم بجهان

وزین غمم نشود جان بیقرار خلاص

۷

صغیر از آن طلبم مرک تا مگر گردم

از این غمی که بدان گشته‌ام دچار خلاص

تصاویر و صوت

نظرات