صغیر اصفهانی

صغیر اصفهانی

شمارهٔ ۳۱۷

۱

تا نظر بر آن رخ چون آفتاب افکنده ایم

ای بسا پروین که از چشم پر آب افکنده ایم

۲

او بما دلسرد و ما محو تماشای رخش

فصل دی خوش الفتی با آفتاب افکنده ایم

۳

یار را بی پرده بتوان دید هر سو بنگری

ما زوهم خود بروی او نقاب افکنده ایم

۴

چشم زاهد بر کناب و چشم ما بر خال یار

ما نظر بر نقطه‌ام الکتاب افکنده ایم

۵

نیست باک ار خود گیاه فتنه روید از تراب

تا بسر ظل لوای بوتراب افکنده ایم

۶

ازدنی طبعان چه غم وزفتنهٔ ایشان که ما

دست بر دامان آن عالی جناب افکنده ایم

۷

گر دل خود جز بمهر او دهیم الحق صغیر

خویشتن را دور از راه صواب افکنده ایم

تصاویر و صوت

نظرات