صغیر اصفهانی

صغیر اصفهانی

شمارهٔ ۳۲۲

۱

کی زبام تو من سوخته جان بر خیزم

تا بسنگ اجل از بام جهان برخیزم

۲

باز در خانه فرو آیمت از گوشهٔ بام

آنزمان هم که پی نقل مکان برخیزم

۳

بال بشکستی و پا بستی و دل خستی و باز

میزنی سنگ که برخیز چسان برخیزم

۴

چو نشان گر ز نیم تیر نشینم نه چو تیر

بفشار سر شستی ز کمان برخیزم

۵

حاصل کون و مکان عشق تو و نیست عجب

گر بعشقت ز سر کون و مکان برخیزم

۶

خیز و بر دیدهٔ من سر و قد خویش نشان

بنشین تا برهت از سر جان برخیزم

۷

غیر من پرده میان من و او نیست صغیر

خرم آنروز که من هم ز میان برخیزم

تصاویر و صوت

نظرات