
صغیر اصفهانی
شمارهٔ ۳۲۴
۱
اگر جدا کنی از تیغ بند از بندم
به تیغ دیگرت ای دوست آرزومندم
۲
غم ترا فلک آزار من گمان دارد
ولی بجان تو من با غم تو خرسندم
۳
سزد فزون شود از غیر من بمن جورت
سزای اینکه ز غیر تو مهر بر کندم
۴
مرا ز خاک پس از مرگ نی شکر روید
اگر تو کام دهی زان لب شکر خندم
۵
سمند خویش پی صید من چه میتازی
که من بدام تو خود صید بسته دربندم
۶
دلم کند ز جنون منع عاقلان در من
چه حالتست که دیوانه میدهد پندم
۷
صغیر بندهٔ عشقم بسخت پیوندی
که سست کرد ز خلق زمانه پیوندم
نظرات