
صغیر اصفهانی
شمارهٔ ۳۲۶
۱
گر من از هر دو جهان دست بیکبار کشم
کافرم پای اگر از طلب یار کشم
۲
بیکی غمزه تلافی شود از جانب یار
گر هزاران ستم از جانب اغیار کشم
۳
من از آندم که شدم عاشق گل دامن عزم
بکمر بر زدهام تا ستم خار کشم
۴
هست در خانه مرا شاخ گل زیبایی
که نه منت دگر از گل نه ز گلزار کشم
۵
نه فلک نیست حجاب نظر من هر گاه
سرمه بر دیده ز خاک در خمار کشم
۶
ساقیا مستم از آن بادهٔ منصوری کن
تا که فریاد اناالحق بسر دار کشم
۷
تا بکی مستی و مستوری از این پس خواهم
رخت رسوائی خود بر سر بازار کشم
۸
بیکی شعله یقین خرمن گردون سوزد
گر من از سینه خود آه شرر بار کشم
۹
بندهٔ عشقم و فارغ چو صغیر از غم دین
نه دگر منت تسبیح و نه زنار کشم
نظرات