
صغیر اصفهانی
شمارهٔ ۳۳۰
۱
عشق یارب چه قماریست که نشناختهایم
با وجودیکه به نزدش دل و دین باختهایم
۲
یوسفا ما به تماشای ترنج ذقنت
دست ببریده و بر خویش نپرداختهایم
۳
گرچه هم پنجهٔ شیریم بهنگام مصاف
پیش آهوی دو چشمت سپر انداختهایم
۴
بر تن ما نکند آتش دوزخ اثری
که بآتشکدهٔ عشق تو بگداختهایم
۵
ای صبا چند پریشان کنی آن گیسو را
ما برای دل خود خانه در آن ساختهایم
۶
دست صاحب علمی کرده علم قامت ما
ورنه ما رایت هستی نه خود افراختهایم
۷
عمر معدوم شد و هیچ نگفتیم صغیر
که بمیدان وجود از چه سبب تاختهایم
نظرات