صغیر اصفهانی

صغیر اصفهانی

شمارهٔ ۳۳۱

۱

چنان به عشق تو وارسته‌ام ز ننگ و ز نام

که ننگ می‌نشناسم کدام و نام کدام

۲

چو موی و روی تو دیدم بهم قرین گفتم

که شب بروز قرین گشته کفر با اسلام

۳

کسیکه عشق ندارد بخامیش شک نیست

گر آتشی نبود از چه پخته گردد خام

۴

بنام یار مکن اکتفا و راه طلب

به پیش گیر کز این ره رسی بصاحب نام

۵

چگونه شکر دل خویشتن گذارم من

که تا ندید دلارام را نگشت آرام

۶

شنیدهٔی که غلام غلام شد محمود

عجب مدار که محمود گشته بود غلام

۷

اگر ایاز به تخت شهی نشست از شاه

قبول‌ امر نمود و به بندگی اقدام

۸

من از کشیدن می‌ناگزیرم ای ناصح

که سیل غم بردم گر ز کف گذارم جام

۹

صغیر از غم بی‌مهری مهی نالد

وگرنه هیچ ندارد بدل غم ایام

تصاویر و صوت

نظرات