صغیر اصفهانی

صغیر اصفهانی

شمارهٔ ۳۳۲

۱

من نخواهم به کسی زهد و ریا بفروشم

گو همه خلق بدانند که می می‌نوشم

۲

واعظ بیهده‌ام وعظ مفرما که بود

در بر پیر مغان رهن کلامی گوشم

۳

دستبرد غم عشق تو بنازم ای دوست

که ببرده‌ست ز تن طاقت و از سر هوشم

۴

گر نه از بهر نثار قدمت بود سرم

زیر این بار گران هیچ نرفتی دوشم

۵

پای تا سر همه در ذکر گل روی توام

گرچه لب‌دوخته و غنچه‌صفت خاموشم

۶

با کسی انس نگیرد دلم از خلق جهان

جز خیالت که مصور شده در آغوشم

۷

چون که غمگینی من باعث خرسندی توست

روز و شب در پی غمگینی خود می‌کوشم

۸

هر زمان روی تو را می‌نگرم همچو صغیر

دیده یکبارگی از هر دو جهان می‌پوشم

تصاویر و صوت

نظرات