
صغیر اصفهانی
شمارهٔ ۳۳۳
۱
از غم خال لب تو گوشه نشینم
فارغ از ابنای ملک روی زمینم
۲
تا تو گذر میکنی بگوشهنشینان
فخر همین بس مرا که گوشهنشینم
۳
کوی توام به بود ز جنت فردا
زانکه من امروز در بهشت برینم
۴
تا بمن ای شوخ زلف و رخ بنمودی
بیخبر از شرح کفر و غصهٔ دینم
۵
شکری افشان که در وجود دهانت
من متحیر میان شک و یقینم
۶
دل بغمت بستم و ز غیر تو رستم
شادیم این بس که با غم تو قرینم
۷
ملک سلیمان نخواهم و حشم او
تا نکند اهرمن طمع به نگینم
۸
همچو صغیرم غلام شاه ولایت
داغ غلامی اوست نقش جبینم
نظرات