صغیر اصفهانی

صغیر اصفهانی

شمارهٔ ۳۳۶

۱

ای عجب ما خسته جان از فرقت جانانه‌ایم

با وجود اینکه با جانانه در یک خانه‌ایم

۲

خویش را بدنام کردیم و به بدنامی خوشیم

عاقلان از ما بپرهیزید ما دیوانه‌ایم

۳

هر کسی را کسوت عریانی از حق کی رسد

ما گدایان در خور این خلعت شاهانه‌ایم

۴

زاهدا محراب و مسجد بر تو ارزانی که ما

روز و شب مست و خراب افتاده در میخانه‌ایم

۵

در ازل خوردیم یک پیمانه از مینای عشق

تا ابد در وجد و حالت از همان پیمانه‌ایم

۶

پیش شمع روی جانان جان نبازیم از چه رو

ما مگر در عشق‌بازی کمتر از پروانه‌ایم

۷

هر چه میخواهی بکن ای آشنا با ما که ما

تا گرفتار توایم از خویشتن بیگانه‌ایم

۸

گنج در ویرانهٔ دل جسته‌ایم وزین سبب

روز وشب در کنجکاوی اندر این ویرانه‌ایم

۹

تا بچنگ آریم آنزلف پریشان چون صغیر

با صبا در کشمکش گاه و گهی با شانه‌ایم

تصاویر و صوت

نظرات