صغیر اصفهانی

صغیر اصفهانی

شمارهٔ ۳۴۵

۱

مرغ قدسم من که در دام بلا افتاده‌ام

ای دریغا در کجا بودم کجا افتاده‌ام

۲

نغمه‌ها در شاخسار باغ رضوان داشتم

اندر این ویرانه منزل از نوا افتاده‌ام

۳

جای دارد گر بنالم همچو بلبل روز و شب

تا ز یار گلعذار خود جدا افتاده‌ام

۴

نیستم آگه چه شد دنیا مرا دردم کشید

در حقیقت من به کام اژدها افتاده‌ام

۵

عیسی گردون‌نشینم یوسف قدسی سرشت

در تن خاکی به زندان بلا افتاده‌ام

۵

آسمان میگرددم بر سر چو نیکو بنگری

من چو گندم زیر سنگ‌ آسیا افتاده‌ام

۶

میکشم هرچند رخت خویش در راه صواب

باز می‌بینم که در راه خطا افتاده‌ام

۷

ناله‌ها دارد هر آنکو افتد از بامی بزد

چون ننالم من که از بام سما افتاده‌ام

۸

خرم آنساعت که رو آرم سوی اقلیم نور

سالها شد کاندر این ظلمت سرا افتاده‌ام

۹

غیر تسلیم و رضا دیگر مرا تدبیر نیست

کاندرین محنت بتقدیر خدا افتاده‌ام

۱۰

یا علی ای هر ز پا افتادهٔی را دستگیر

دستگیری کن من مسکین ز پا افتاده‌ام

۱۱

کلب درگاهت صغیرم از تو میجویم نجات

رحمتی کاندر هزاران ابتلا افتاده‌ام

تصاویر و صوت

نظرات