
صغیر اصفهانی
شمارهٔ ۳۴۹
۱
دوش بهر گریه در هجرت مجالی داشتم
با خیال طرهات آشفته حالی داشتم
۲
یاد ایامی که با لبخندی از لعل لبت
میزدودی از دل من گر ملالی داشتم
۳
میگرفتم از اشارتهای ابرویت جواب
در ضمیر از هر دو عالم گر سئوالی داشتم
۴
کاش بودم با کبوترهای بامت همنشین
باز خوش بودم اگر بشکسته بالی داشتم
۵
تا کنون هجر تو جسم و جان من فرسوده بود
در دل خود گر نهام ید وصالی داشتم
۶
زیر شمشیر تو کردم ناله از بیطاقتی
در شهیدانت از این فعل انفعالی داشتم
۷
این غزل با سوز دلام یخت پا تا سر صغیر
چونکه در دل لالهسان داغ غزالی داشتم
نظرات