صغیر اصفهانی

صغیر اصفهانی

شمارهٔ ۳۵۶

۱

به ماه عارض خود زلف را حجاب مکن

سیاه روز من و روی آفتاب مکن

۲

بکن هر آنچه که خواهی ولی مرو ز برم

مرا به آتش هجران خود کباب مکن

۳

کنونکه خرمنم ای برق سوختی دیگر

برای رفتن خود این قدر شتاب مکن

۴

بس است طعن رقیب و جفای چرخ مرا

دگر تو بر من آزرده دل عتاب مکن

۵

برای بوسی از آن لب که هست آب حیات

فدای ناز تو گردم دل من آب مکن

۶

بدین جمال ترا در جزا حسابی نیست

بریز خونم و اندیشه از حساب مکن

۷

چو نیستت سر صحبت بمن سلام مرا

دریغ ای مه بی مهر از جواب مکن

۸

درستکاری خود دیدهٔی بدل شکنی

که از شکستن دل گفتت اجتناب مکن

۹

ز چشم مست تو از دست رفته‌ام ساقی

دگر حواله به من ساغر شراب مکن

۱۰

بگفت دوش به گوش صغیر هاتف غیب

که تکیه جز به تولای بوتراب مکن

تصاویر و صوت

نظرات