
صغیر اصفهانی
شمارهٔ ۳۶۲
۱
آن سان سخن بگوی که بتوان نگاشتن
وانرا بکار بستن و معمول داشتن
۲
شرط است بهر درک سخن هوش مستمع
در شوره زار دانه نبایست کاشتن
۳
گفتم بپیر میکده آب حیات چیست
کارم مگر بدست ز همت گماشتن
۴
گفتا برای راحت خلق از ره و داد
تا حد خویش رایت خدمت فراشتن
۵
پیرایهٔ وجود هنرمندیست و بس
یعنی ز خویش نقش بدیعی نگاشتن
۶
چون از جهان صغیر گذشتن مقرر است
نیک است نام نیک پس از خود گذاشتن
نظرات