
صغیر اصفهانی
شمارهٔ ۳۶۹
۱
آنکس که داده نسبت روی ترا بماه
الحق یک آسمان و زمین کرده اشتباه
۲
مشکل که جز قفای تو پوید ره دگر
ای سرو ناز هر که به بیند ترا براه
۳
کس سرو را ندیده که پوشد ببر قبا
کس ماه را ندیده که بر سر نهد کلاه
۴
برقع فکن بر آینهٔ رخ هر آینه
ترسم که در قفای تو مردم کشند آه
۵
چون میروی براه تو غیرت مرا کشد
بس میکنند مردمت از هر طرف نگاه
۶
کوهی است بار عشق تو و من بحیرتم
کاین کوه را چگونه کشم با تنی چو کاه
۷
عمریست کز غم تو همی اشگ آه من
آن یک رسد بماهی و این یک رود بماه
۸
آن سیم غبغب و لب خندان هر آنکه دید
گفتا گشوده غنچه دهن وقت صبحگانه
۹
دانه صغیر یار که من عاشقم بر او
بر دعوی من است خود او بهترین گواه
نظرات