صغیر اصفهانی

صغیر اصفهانی

شمارهٔ ۳۸۴

۱

بگرفته خواب چشمم غم چشم نیم خوابی

بربوده صبر و تابم رخ به ز آفتابی

۲

چو بره نشینم او را بره دگر خرامد

چو کنم سئوالی از وی ندهد مرا جوابی

۳

در او به لابه کوبم که شدن بکوی آن مه

بجز از در تضرع نتوان بهیچ بابی

۴

بجز از خط نکویان نشوی ز عشق آگه

که رموز عشق را کس ننوشته در کتابی

۵

ز جمال یار دانی چه بود قمر فروغی

ز محیط عشق دانی چه بود فلک حبابی

۶

نرسد بوجد و حالی کسی از حضور زاهد

که نخورده است هرگز کسی از سراب آبی

۷

من و مهر آنکه نبود چو عداوتش گناهی

من و عشق آنکه نبود چو محبتش ثوابی

۸

علی آن سرور جانها علی آن سکون دلها

که به لطف او ندارم ز قیامت اضطرابی

۹

چو زند صغیر ازو دم بودش یقین که هرگز

بهزار گونه عصیان نکند حقش عذابی

تصاویر و صوت

نظرات