
صغیر اصفهانی
شمارهٔ ۳۸۶
۱
بیک خرام دل از من تو دلربا بردی
شکسته کاسهٔ درویش را کجا بردی
۲
بچهره از جریان ای سرشگ افتادی
به پیش خلق چرا آبروی ما بردی
۳
بگو به آنکه دل و دین بعشقبازی داد
بخود بناز که خوش پی بمدعا بردی
۴
بغیر شرک چه داری بدست ای زاهد
از آن نتیجه که یک عمر در ریا بردی
۵
بهم شکستیم ای روزگار زیر سپهر
گرسنه بودی و گندم بآسیا بردی
۶
کجائی ای دل خرسند در تمام جهان
توئی که گوی ز سیمرغ و کیمیا بردی
۷
صغیر بار بمنزل تو را رسید آندم
که رخت خویش به سرمنزل رضا بردی
نظرات