
صغیر اصفهانی
شمارهٔ ۳۸۹
۱
بخیال ماه رویت بودم ز ضعف حالی
که ز ماه نو به خاطر برسد تو را خیالی
۲
حرکات چشم مست و خط سبزت این نماید
که بسبزه زار جنت بچمد همی غزالی
۳
برخت ز خط و خالت بنوشته کلک قدرت
که نیافریده زین به بجهان خدا جمالی
۴
چو بیفکنی به رخ مو ز شکنج مویت ابرو
چو به پشت تیره ابری بنظر رسد هلالی
۵
همه دم کنم تصور که تو در کنارم آیی
عجب اینکه شادمانم بتصور محالی
۶
من و آنمقام کز دل بمیان نهند صحبت
نه کسی دهد جوابی نه کسی کند سئوالی
۷
بوصال دوست سوگند صغیر در زمانه
بتر از فراق یاران نبود دگر ملالی
نظرات
فهیمه فیروزبخت