صغیر اصفهانی

صغیر اصفهانی

شمارهٔ ۴۱۲

۱

برو بجو ز عمل مونسی و داد رسی

که مونست نبود جز عمل بگور کسی

۲

عروس دهر گرت یار شد تو غره مشو

که دیده همچو تو داماد این عجوزه بسی

۳

نفس نفس گذرد عمر و سال گردد و مه

تو را به هر نفسی در سر اوفتد هوسی

۴

چگونه منکر حشری بحالتی که خدای

حیات تازه ببخشد ترا به هر نفسی

۵

فریب غول بیابان مخور مرو از راه

بدار گوش دل خود بنالهٔ جرسی

۶

برو ز حق بطلب راه وادی ایمن

که چون کلیم دلیل رهت شود قبسی

۷

مکن ز دست رها دامن علی چو صغیر

که جز علی نبود در دو کون دادرسی

تصاویر و صوت

نظرات