
صغیر اصفهانی
شمارهٔ ۵۷
۱
جز مقام نیستی چون مأمنی در کار نیست
رخت آنجا کش که دزد و رهزنی در کار نیست
۲
فکر کن در اصل خود ایقطره ماءبحر جود
تا ببینی در جهان ما و منی در کار نیست
۳
چون شوی غافل ز یزدان ره زند اهریمنت
گر تو یزدانی شوی اهریمنی در کار نیست
۴
روز و شب بهر جدال دیو نفس آماده باش
کادمیرا زان قویتر دشمنی در کار نیست
۵
نازم آن رند مسیحا دم کز استغنای طبع
در طریق فقر او را سوزنی در کار نیست
۶
گر ندارد ننک از گور ستمکاران زمین
از چه آنانرا مزار و مدفنی در کار نیست
۷
عاشقان عریان به خون غلتند زیر تیغ عشق
غنچهٔ این باغ را پیراهنی در کار نیست
۸
کن طواف اهل دل گر حج اکبر بایدت
غیر دل حق را مقام و مسکنی در کار نیست
۹
صرف شد در عاشقی عمر صغیر و خوش دلست
زانکه در عالم ازین خوشتر فنی در کار نیست
نظرات