صغیر اصفهانی

صغیر اصفهانی

شمارهٔ ۶۰

۱

جانا نظیر روی تو ماه منیر نیست

بهر تو جز در آینه شبه و نظیر نیست

۲

تا بوی طرهٔ تو و زد بر مشام جان

حاجت بمشک و عنبر و عود و عبیر نیست

۳

چشم تو تا کشید ز ابرو کمان بر سر

یکدل بشهر نیست که آماج تیر نیست

۴

ناصح مرا مگو که مرو در قفای یار

زیرا که اختیار بدست اسیر نیست

۵

زحمت چه می بری بعلاج من ای طبیب

دردیست درد عشق که درمان پذیر نیست

۶

در پای دوست میر چو دانی که عاقبت

کس را بروزگار ز مردن گزیر نیست

۷

در راه عشق راه به منزل نمی برد

آنکس که خار و خاره بپیشش حریر نیست

۸

زاهد به میکشان دهد ار نسبت مجاز

بیچاره چون کند بحقیقت بصیر نیست

۹

یاری گزید از همه خلق جهان صغیر

کارش دگر به کار صغیر و کبیر نیست

تصاویر و صوت

نظرات