صغیر اصفهانی

صغیر اصفهانی

شمارهٔ ۷۲

۱

تا شدم از گردش چشم تو مست

پای زدم یکسره بر هر چه هست

۲

تا ابد اندر دل ساغر بود

عکس تو ای ساقی بزم الست

۳

حسن تو تا شهرهٔ بازار شد

رونق بازار نکویان شکست

۴

ما نکشیم از سر کوی تو پای

تا به وصال تو بیابیم دست

۵

بر دل سنگین تو کاری نکرد

ناوک آهم که به خارا نشست

۶

از چه همی سجده کند بر رخت

گر نبود زلف تو آتش پرست

۷

زلف تو دام دل پیر و جوان

چشم تو بر هم زن هشیار و مست

۸

آن که به دام تو نیفتاد کیست

وانکه ز دام تو رهی جست و جست

۹

در یم چشمم پی ماهی دل

زلف تو انداخته قلاب و شست

۱۰

ماه جبین دید فراوان صغیر

مهر تو اندر دل او نقش بست

تصاویر و صوت

نظرات