صغیر اصفهانی

صغیر اصفهانی

شمارهٔ ۸۴

۱

بتی کو عزم دوری داشت با من با منست امشب

گل از رخسار او در بزم گلشن گلشنست امشب

۲

پی ایثار او لعل و عقیق و لؤلؤ و مرجان

مرا از اشک خون آلود دامن دامنست امشب

۳

بده ساقی می گلگون بزن مطرب دف و بربط

که بزم از غیر چون وادی ایمن ایمن است امشب

۴

به پیش ناوک مژگان آن ترک کمان ابرو

زره آسا دل مجروح روزن روزن است امشب

۵

نباشد حاجت شمع و چراغی محفل ما را

که بزم جان و دل زان روی روشن روشنست امشب

۶

شکسته توبه و طرف کله مستان بیا زاهد

ببین در بزم میخواران چه بشکن بشکنست امشب

۷

صغیر از حاصل وصلش نبود امید یکخوشه

ولی شامل مرا آن فیض خرمن خرمنست امشب

تصاویر و صوت

نظرات