
صغیر اصفهانی
شمارهٔ ۸۶
۱
آنکه مانند تواش یار دل آزاری هست
چون منش دیده خون بار و دل زاری هست
۲
نازم آن چشم فریبنده بیمار تو را
که بهر گوشه ز هجرش دل بیماری هست
۳
دورم از خود کنی و شادم از اینرو که شود
از تو ثابت که بعالم گل بیخاری هست
۴
چه بخوانی چه برانی من و خاک در تو
کافرم گر بجهان غیر توام یاری هست
۵
مدعی گوی به بیند دو رخ خوب تو را
گر بشق القمر احمدش انکاری هست
۶
ناصحم گفت کند عشق ز هر کارت باز
بگمانش که بجز عشق مرا کاری هست
۷
تا ابد زنده توان بود به آثار نکو
آن نمرده است کز او اسمی و آثاری هست
۸
روز خوش نیز تو در خواب نخواهی دیدن
ای که شب از ستمت دیده بیداری هست
۹
چون توانی بکن آنروز که نتوانی یاد
کز پی روز سپید تو شب تاری هست
۱۰
نیست در دست تو گر درهم و دینار صغیر
به ز گنج گهرت دفتر اشعاری هست
نظرات