صغیر اصفهانی

صغیر اصفهانی

شمارهٔ ۸۸

۱

ای بشر چیست بغیر از تو که ان آن تو نیست

وان کدام آیت تکریم که در شان تو نیست

۲

چه سرائیست که بر روی تو نگشوده درش

چه مقامیست که آن عرصه جولان تو نیست

۳

از ثری تا بثریا و زمه تا ماهی

چیست آن ذره که در عشق گروگان تو نیست

۴

در شب و روز و مه و سال مگر سرگردان

فلک بی سر و سامان پی سامان تو نیست

۵

نیست مامور مگر ابر به سقائی تو

مهر طباخ تو یا نطع زمین خوان تو نیست

۶

نیست گردون مگر ایوان تو یا در شب تار

ماه قندیل فروزندهٔ ایوان تو نیست

۷

تا که از نقص رسانی بکمال اشیا را

دست آنها مگر از عجز بدامان تو نیست

۸

حسن و عشق و نظر و شور و تقاضا و طلب

این درخشنده لئالی مگر از کان تو نیست

۹

خرد و علم و کمال و ادب و فضل و هنر

این ریاحین مگر از ساحت بستان تو نیست

۱۰

با وجودی که نگنجد بهمه ارض و سماء

مگر آن کنزخفی در دل ویران تو نیست

۱۱

باری از عالم ایجاد تو منظوری و بس

وز تو منظور بجز گوهر عرفان تو نیست

۱۲

که تو را گفت خدا را نتوان دید صغیر

او هویدا مگر از آینهٔ جان تو نیست

تصاویر و صوت

نظرات