صغیر اصفهانی

صغیر اصفهانی

شمارهٔ ۳۱ - در مذمت نوشابه

۱

بود یکی خانه چو باغ جنان

سر بسر اسباب تجمل در آن

۲

سیم و زر و لعل و در شاهوار

نیز در آن خانه بدی بی‌شمار

۳

خانه خدا داشت ز دزدان هراس

شب همه شب داد بدان خانه پاس

۴

خوش ز بد اندیش بداور افراغ

زانکه به شب هیچ نکشتی چراغ

۵

بهر وی و خانه‌اش آن روشنی

بود به شبها سبب ایمنی

۶

کهنه حریفی شبی از سارقین

سنگ زد او را به چراغ از کمین

۷

گشت چو مستغرق ظلمت فضا

دزد فرو جست ز بام سرا

۸

وقت خود آن لحظه غنیمت شمرد

هرچه که میخواست از آن خانه برد

۹

نیک چو بینی بر اهل کمال

صورت حال بشر است این مقال

۱۰

خانه کدام است وجود بشر

کامده خود مخزن در و گهر

۱۱

سربسر اسباب تجمل در اوست

جزء وجود است ولی کل در اوست

۱۲

چیست چراغ آنچه تو خوانیش عقل

کش نتوان قدر و بها کرد نقل

۱۳

دزد که ابلیس رجیم لعین

آنکه حقش خوانده عدوی مبین

۱۴

سنگ چه نوشابه که آن دزد هوش

شمع خرد را کند از آن خموش

۱۵

و آنچه که خواهد ز بشر آن برد

شرم و حیا عفت و وجدان برد

۱۶

رحم برد تا شود از سرکشی

خیره برادر به برادرکشی

۱۷

حق اخوت که بود از ازل

امر طبیعی به میان ملل

۱۸

گرد و تن از نوع بشر در جهان

گوی زمین باشدشان در میان

۱۹

آن دو چو از یک پدر و مادرند

بلکه ز یک نفس و ز یک گوهرند

۲۰

باشدشان حق اخوت به جا

بایدشان کرد مر آن حق ادا

۲۱

گرنه ز مستی است چرا تا بحال

گشته چنین حق بجهان پایمال

۲۲

خاصیت می‌بود این کز بشر

روز و شبان سر زند انواع شر

۲۳

غفلت مستی است که حایل شود

بنده ز حق این همه غافل شود

۲۴

بلکه جهان را کند آن سنگدل

ز آتش بیداد و ستم مشتعل

۲۵

هیچ نگوید که جهان آفرین

داشت چه منظور ز طرحی چنین

۲۶

بهرچه این ارض و سما آفرید

از پی بازیچه ما آفرید

۲۷

مست می‌آگه ز جنایات نیست

با خبر از روز مکافات نیست

۲۸

شد چو به تاثیر می‌از عقل فرد

هیچ نداند که چه گفت و چه کرد

۲۹

نیست صغیر از ره کذب و عناد

گر بنهی نام می‌ ام‌الفساد

تصاویر و صوت

نظرات