صغیر اصفهانی

صغیر اصفهانی

شمارهٔ ۳۸ - دف و مطرب

۱

دف به کف مطربکی تیز هوش

داشت چنین از ره معنی خروش

۲

کی عجب این جور و جفا تا بکی

جور به این بی سروپا تا بکی

۳

خلق به یک حلقه غلامی کنند

خود به بر خواجه گرامی کنند

۴

من که به صد حلقه غلام‌ آمدم

دایرهٔ عشرت عام‌ام دم

۵

چند خورم از کف مطرب قفا

چند بر آرم گه و بی‌گه نوا

۶

این سخن از سوز چو آنساز گفت

مطرب شیرین سخنش باز گفت

۷

نالی از این کت ز چه بنواختم

من پی بنواختنت ساختم

۸

ناله‌ات‌ام د سبب و جد و حال

من بهمین مایلم ای دف بنال

۹

ای دل دانا مکن از ناله بس

دم مکش از ناله دمی چون جرس

۱۰

همچو دف از دوست خوری گر قفا

آن ز وفا دان نه ز راه جفا

۱۱

چنگ وشت گر که دهد گو شمال

همچو نی از بهر دل او بنال

۱۲

دل که به دلدار ننالد صغیر

مشت گلش بیش مخوان دل‌مگیر

تصاویر و صوت

نظرات