
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۱
۱
زهی طغرای نام نامیت عنوان دیوانها
نیابد زیب بینام همایون تو عنوانها
۲
ز گلزارت گلی هر روز گردد زیب دامانی
که افشانند از آن گل دیدهها گلها به دامانها
۳
ز یک نور است روشن هر طرف چاک گریبانی
وز آن چاک گریبان چاکها بین بر گریبانها
۴
ندارد طاقت دیدار جانان چشم مهجوران
از آن شد چشمهای ما حجاب دیدهٔ جانها
۵
ز درمان بینیاز است آنکه آمد خستهٔ عشقش
که بیماران او را دردهای اوست درمانها
۶
شبستانهای قرب دوست را راهیست بس روشن
که شد نور رسالت شمع راه آن شبستانها
۷
شه عرش آشیان یعنی محمد فخر انس و جان
که آمد بر درش روح الامین از خیل دربانها
۸
مکن ز آلوده دامانی (سحاب) اندیشه تا داری
هم از فیض سحاب لطف ایشان چشم احسانها
تصاویر و صوت

نظرات