
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۱۰
۱
نصیبم باد یا رب وصل او دور از رقیب اما
رقیب از وصل او هم باد یارب بی نصیب اما
۲
همین نه در چمن مرغ چمن را جاست گاهی هم
گرفتار شکنج دام گردد عندلیب اما
۳
دوای درد خود را از طبیبان هر کسی جوید
مرا هم هست درد بی دوایی از طبیب اما
۴
به هر کس داده یار دلفریبم وعده وصلی
به من میدهد از وعده ی وصلش فریب اما
۵
حدیث دوستی بود آشنا در گوشت اکنون، هم
حدیث آشنایی هست در گوشت غریب اما
۶
چنین کاغیار را جایی نباشد جز سر آن کو
مرا هم نیست جایی در سر کوی حبیب اما
۷
چو من کز آن کو دور گشتم عاقبت یا رب
رقیبان هم شوند آواره زان کو عنقریب اما
۸
دل آن سنگدل گر ناشکیبا نیست دور از من
مرا هم نیست دور از روی او در دل شکیب اما
۹
رقیب از هجر روی او سپارد جان (سحاب) آن هم
جدا از روی او خواهد سپارد جان رقیب اما
تصاویر و صوت

نظرات