سحاب اصفهانی

سحاب اصفهانی

شمارهٔ ۱۰۲

۱

ز صاف راح بکش هر صباح جام صبوح

که صبح موسم عیش است و راح لذت روح

۲

صباح عید و لب جویبار و جام صبوح

روا بود که پشیمان شود ز توبه نصوح

۳

چه سود از این که لبش مرهم جراحت هاست

مرا که هست جگر داغدار و دل مجروح

۴

دری که هست بدست رقیب ما مفتاح

روا بود که نباشد به روی ما مفتوح

۵

چه سود کایمنی از اشک چشم خویش (سحاب)

همین نه بس که سلامت بود سفینه نوح

تصاویر و صوت

نظرات