
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۱۱۷
۱
هر آن خصمی که با من آسمان کرد
شرار آه من با او همان کرد
۲
مرا چون یافت در تن نیست جانی
بهای بوسه ی او نقد جان کرد
۳
مآلی خوش ندارد جور بنگر
چه با گل عاقبت باد خزان کرد
۴
همین بیمهری گردون مرا بس
که با آن سست مهرم مهربان کرد
۵
چه با کاهی کند سوزان شراری
غم جانکاه او با جان همان کرد
۶
خوش آن کو عمر فانی در ره عشق
مبدل با حیات جاودان کرد
۷
(سحاب) از فتنهٔ دهر ایمن آن گشت
که جا بر درگه پیر مغان کرد
تصاویر و صوت

نظرات