
سحاب اصفهانی
شمارهٔ ۱۲
۱
دانی که شوخ خوش سخن خوش کلام ما
حرفی که ناورد به زبان چیست؟ نام ما
۲
حاصل شود به نیم نگاه تو کام ما
ای لطف ناتمام تو عیش تمام ما
۳
پرسید نام ما بت شیرین کلام ما
گویی زدند سکه ی دولت به نام ما
۴
گفتم به دل که تا به که ئی بی قرار گفت:
چندانکه هست در کف عشقش زمام ما
۵
هم گریه های ماست به جا در خیال وصل
هم خنده ی فلک به خیالات خام ما
۶
در عهد نیست کس به جهان چون تو بی ثبات
زآنسان که در وفا و ثبات و دوام ما
۷
گر دل نمی کشید چنین آه آتشین
یا رب که می کشید ز چرخ انتقام ما؟
۸
ما را به بزم خود به گمان رقیب خواند
ما شادمان از این که کند احترام ما
۹
گفتم که با کس آن بت شیرین سخن (سحاب)
گوید سخن نه اینکه جواب سلام ما
تصاویر و صوت

نظرات